شعر و ادب
بهترين ها را براي شما انتخاب كرده ايم

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد

گوشه ی صحن دم عید دلم می لرزد

من و یک عالمه تردید، دلم می لرزد 

بادی از سمت حرم قصد وزیدن دارد

بی سبب نیست که چون بید دلم می لرزد

لرزه افتاده به جان در و دیوار ولی

زلزله نیست، نترسید! دلم می لرزد...

می روم سمت حرم دست به سینه اینبار

دو قدم مانده به خورشید دلم می لرزد

هرچه از زائر خود دل ببری میچسبد

چقدر در حرمت دربه دری میچسبد

چقَدَر در حرمت مست زیاد است ببین

چقَدَر دور و برت دست زیاد است، ببین

زائرانت به کرامات تو عادت دارند

همه یک جور به این خانه ارادت دارند

یک نفر پول، یکی اشک، یکی انگشتر

از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر

روزهامان همگی با کَرَمت می چرخند

زائرانت چقدر با عظمت می چرخند

ابر و باد و مه و خورشید همه رقص کنان

چند قرن است که زیر علمت می چرخند

تا قدم رنجه کنی بر سر ما یک عمر است

چشم هامان به هوای قدمت می چرخند

حاجیانی که به حج رفتنشان جور نشد

چه غریبانه به دور حرمت می چرخند

آب در کوزه و ما تشنه لبان می گشتیم

یار در مشهد و ما گرد جهان می گشتیم




تاریخ: شنبه 15 شهريور 1393برچسب:گوشه ی صحن دم عید دلم می لرزد,
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 387
بازدید دیروز : 847
بازدید هفته : 387
بازدید ماه : 4095
بازدید کل : 47628
تعداد مطالب : 325
تعداد نظرات : 176
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



استخاره آنلاین با قرآن کریم